گفتی باور کردم...
رفتار همراه با دستپاچگی و نـگـرانـی بـرخی از حامیان دولت، یادآور این ضربالمثل عامیانه است که »گفتی باور کردم، اصرار کردی شک کردم و قـسم خوردی
یـقین کردم دروغ میگویی!« چـنـد مـاه پـیش کـه مدعیان اصولگرایی، فعالیتهای انتخاباتی خود را کلید زدند، رفتار آنها القا کننده نوعی »اعتماد به نفس« و اطمینان به قطعیت پیروزی کاندیدای محبوب آنها در انتخابات بود. امـا از وقـتـی کـه تـهـدیـدهـای مـخـتلـف از جـملـه» تاکید بر رد صلاحیت خاتمی« را آغاز کردند این تردید در میان بعضی افراد ایجاد شد که تظاهر به »اعتماد به نفس« تنها با هدف ترمیم »روحیه تضعیف شده حامیان« است. اوج دسـتـپـاچـگـی ایـن گـروه، آنـجـا آشکار شد که »روحانی فاضل مورد تایید امام« و سرنوشت او را به نخستوزیر ترور شده پاکستان و سرنوشت او تشبیه کردند. در آن زمان، عدهای تصور میکردند که مشکل، فقط خاتمی است. اما »کنارهگیری خاتمی« نشان داد که مشکل دوستان آنطرفی، نگرانی قطعی آنها از سـرنـوشـت انتخاباتی کاندیدای مورد علاقه ایشان میباشد و گویی دسـتـرسـی بـه آمـار و اطلاعات قطعی - اما مخفینــگـه داشته شده - آنها را مطمئن ساخته است که »اگر کاندیداهای اصلاحطلب، در عرصه حاضر باشند خروجی صندوقهای رای، مفهومی نخواهد داشت جز باطل شدن بسیاری از ادعاها در خصوص محبوبیت روز افزون رئیس جمهور فعلی«.
برهمین اساس در یک تلاش دوبعدی، تصمیم به تخریب دو کاندیدای اصلاح طلب گرفتند. این گروه از حامیان دستپاچه دولت، از یکسو نگران اقبال گروهی از اصولگرایان به موسوی بودند - در کنار خیل عظیم حامیان اصلاحطلب او - و از سوی دیگر، یقین داشتند که بسیاری از انحصارطلبیها و خود بزرگبینیها، میلیونها نفر از مردم را به طرف کروبی خواهد کشاند تا با شهامت ویژه خویش، در برابر انحصارطلبها بایستد. همین مسئله، آنها را قانع کرد تا با مخفی نگهداشتن کینههای عمیق و مزمن خود از کروبی، در رسانههای خویش از او در برابر خاتمی و موسوی حمایت کنندو به این طریق، عدهای را نسبت به مـواضـع »رئـیـس مـجلس اصلاحات« مردد سازند. اما دستپاچگیها و تعدد نگرانیها، باعث نوعی اخلال در این برنامه شد و سناریونویسان، فراموش کردند عوامل شهرستانی خود را نسبت به موضوع توجیه کنند. این فراموشی، در مانعتراشیها و حرکات منسجم »عدهای کمشمار اما پرسر و صدا« در سخنرانیهای شهرستانی کروبی متجلی شد. البته، در برنامه ستاد مرکزی مدعیان اصولگرای
ی تغییری ایجاد نشد. آنها ترجیح دادند حتی در برابر بیانیه حقوق شهروندی دبیرکل حزب اعتماد ملی، خون دل بخورند و سکوت پیشه سازند تا سناریوی »تخریب کروبی از طریق اظهار علاقه ظاهری برخی اصولگرایان به او«، بیخاصیت نشود.
برنامه دیگر حامیان ویژه دولت، تخریب گسترده موسوی در میان کسانی بود که اگر چه در دستهبندیهای سیاسی، به اصولگرایان نزدیکتر هستند اما قطعاً در انتخاب بین احمدینژاد و موسوی، به طرف میرحسین موسوی خواهند رفت. اقبال این گروه از مردم به موسوی نیز به این امید است که آنچه مدعیان اصولگرای
ی در مـورد حـفظ ارزشها میگویند به همراه اصلاحروشهای مدیریتی و حل مشکلات معیشتی، به کسی سپرده شود که سابقه 8 ساله مدیریت او هنوز در ذهن سـیسـالـهها و افراد سالخوردهتر از آنها وجود دارد. بــرهــمـیـن اسـاس، تـعـدادی از رسـانـههـای حامی احـمـدینژاد، طرفداری بعضی گروههای سیاسی از میرحسین موسوی را بهانه قرار دادند و خود بریدند و دوختند تا ثابت کنند که »اگـر میرحسین مـوسـوی، رئـیس جمهور شود ارزشها فدایی خواهد شد«.
آنها ادعا میکنند که بعضی »افراد بی توجه به ارزشها «- به ادعای آن طرفیها - در میان طرفداران موسوی هستند، پس لابد اگر موسوی به قدرت برسد، ارزشها به خطر میافتد. اما ظاهراً فراموش کردهاند که در مـیـان طرفداران سرشناس کاندیدای مورد نظر خودشان، کسی
یافت می شود که به پرچم آمریکا سوگند خورده اسـت. هـمـچـنـین خود را به فراموشی میزنند که پرقدرتترین روزنامه حامی آنها، چندی پیش با ذوقزدگـی، حـمـایـت خـوانـنده زن لسآنجلسی از کاندیدای ارزشی ایشان را منعکس کرد. دستپاچگی آن طیف، همچنین باعث شده که حمایت قاطع کاندیدای مورد نظر خود از »نظریهپرداز دوستی با مردم اسرائیل« را فراموش کنند! شاید هم هیچکدام از این مسائل را از یاد نبردهاند اما نگرانی از افزایش فاصله میان مجموع آرای اصلاحطلبان با رای کاندیدای محبوب آنها، موجب شده است که تنها به تخریب کاندیداهای اصلاح طلب بپردازند.
این گروه خود را به تخریب گسترده موسوی از طریق »متهم کردن او به همراهی با افراطیون ضدارزش« مشغول ساختهاند تا از پاسخگوی
ی به یک سوال واضح، طفره بروند. این سوال آن است که: » اگر خدمات دولت نهم ،در طول تاریخ بی سابقه بوده و همه ارزشهای منکوب شده در دوره اصلاحات، توسط این دولت احیا شده است، چرا با خیال آسوده در کناری نمینشینند تا در 22 خـرداد، مـردم بـرای هـمـیشه پرونده مدعیان اصلاحطلبی را ببندند؟«
آیا این دستپاچگی و نگرانی، ثابت نمیکند که هر چه تعداد سوگند حامیان دولت در خصوص بینظیر بودن دوره چهار ساله اخیر افزایش یافته، مردم نسبت بهدروغ بودن برخی ادعاها یقین بیشتری پیدا کردهاند و بر اساس آن تصمیم انتخاباتی گرفتهاند؟
شاید هم آنها نسبت به اظهارات خود در خصوص خدمات بیسابقه چهار سال اخیر،اطمینان دارند اما دچار این توهم شدهاند که بسیاری از مردم نمی دانند این خدمات توسط چه کسی انجام شده است؛ درست مانند عدهای از سربازان آمریکای
ی در عراق و گروهی از دانشجویان در خارج از کشور که برای احمدینژاد نامه نوشتند اما به گفته رئیس جمهور، عدهای از آنها تصور میکردند احمدی نژاد رئیس جمهور عراق است و گروهی دیگر او را فلسطینی میدانستند!
نگارنده به دوستان آنطرفی پیشنهاد مشخصی دارد. آنها اگر خودشان می دانند که بعضی ادعاها در خصوص موفقیتهای دولت نهم در چهار سال اخیر، به کار ایام انتخابات نمی آید بهتر است صادقانه با مردم سخن بگویند. اگر هم گمان میکنند مردم از شناخت عامل اصلی این موفقیتها عاجز هستند، به جای هتاکی علیه رقیب،برای رفع ابهام در این زمینه بکوشند.
در غیر این صورت ، فحاشی و هتاکی به موسوی
یا تلاش برای تخریب کروبی از راه تظاهر به حمایت از او، نتیجهای بهتر از دوم خرداد 76 برای فراکسیون دولتی اصولگرایان به بار نخواهد آورد.